اشتباه بود آنچه در ذهن میگذراندمو به شوق رسیدنش پشت پا به همه ی شرایط مطلوب میزدم و هر گاه در دادگاه وجدان با خود روبرو میشدم، تنها یک استدلال می آوردم که، دوستش دارم.
حماقت محض است دوست داشتن کسی که هر بار او را میخوانی جوابت نمیدهد.
هر گاه عاشقانه هایت را تقدیمش میکنی، پس میزند.
هرگاه واژه ی مقدس دوستت دارم را به زبان می آوری، می گوید: من اصلا.
هرگاه که او را میبینی بجای ترانه ی عاشقی، دنیایی از شکوه و نکوهش بر سرت فرود آورد و تو زیر لب، گوشه ی دل بگویی دوستت دارم؛ و او چه می داند دوست داشتن یعنی چه؟ طبیعیست!
چون که او هیچگاه نخواسته است تو را دوست داشته باشد، لذا معنی حرف های تو رو نمیفهمد.
حماقت است دلت را به کسی بدهی که اصلا نداند دل چیست و جایگاهش کجاست.
و چه درد آور است، وقتی تن به خواسته اش میدهی و میگویی: باشد هر آنچه که تو بخواهی من او را انجام میدهم ؛ و در اوج سنگ دلی و بی تفاوتی بگوید، برو.
و من تصمیم بر رفتن گرفته ام چون تو، معشوقه یِ عشق یک طرف ام امر به رفتن کرده ای و عاشق کی تواند تاب آورد حرف معشوق اش بر زمین ماند.
Roo
ما راه را اشتباه رفتیم چونکه از شاه راه دور شدیم!
شاه راه همان راه اول بود که نباید میرفتیم!!!
ما از همان ابتدا اشتباه کردیم.
و حماقتمان جایی تکمیل شد که اصرار بر این اشتباه داشتیم تا جاییکه ملکه ذهن و وجودمان شد اشتباهمان.
ما راه گم کرده بودیم؛ وگرنه سازِمان، از همان اول هم ناکوک بود و رفتارمان شبیه صدایی که هیچگاه در دستگاه مطلوب بیان نمیشود و فق، فالش میخواند.
تلخی و ناراحتی که از من به دل داری را خوب میفهمم، حال این روزهایم شبیه قاتلیست که چاقو بر دست بالای سر مقتول نشسته و غرق در افکار و مرور خاطرات و آینده نگری هایش، ولی نه راه پیش دارد و نه راه برگشت.
تو را دوست دارم تا ابد، ای زیباترین و خاطره انگیزترین اشتباه بزرگ زندگیام.
هر جایی که تو را اشتباه نوشتم صرفا برای پر شدن قافیه بود زیرا هیچگاه تو برای من اشتباه نبودی و نخواهی بود.
مراقب خودت و قلب مهربانت باش ای مهربان ترین کسی که تا این لحظه از عمرم دیده ام و میشناسم.
بدرود خاطرات زیبا.
درباره این سایت